استعانت مسلمانان (قرآن)مکه هم شهر بسیار مقدس و هم وطن اصلى مهاجران بود؛ در عین حال وضع خفقانبار آن سبب شد که مهاجران از خداى خود بخواهند از آنجا بیرون روند. مسلمانانى که در چنگال دشمن گرفتار بودهاند، براى نجات خویش نخست تقاضاى ولىّ از جانب خداوند کردهاند و سپس نصیر، براى نجات از چنگال ظالمان قبل از هر چیز وجود (رهبر) و سرپرست لایق و دلسوز لازم است و سپس یار و یاور و نفرات کافى؛ بنابراین وجود یار و یاور هرچند فراوان باشد، بدون استفاده از یک رهبرى صحیح بىنتیجه است. ۱ - استعانت مسلمانان مكه از خداوندمسلمانان مکه براى اینکه خداوند ياورى برایشان قرار دهد، از خداوند متعال استعانت جستند: • «وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا؛ چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيکار نمىکنيد؟! همان افراد (ستمديدهاى) که مىگويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما!». ۱.۱ - تفسیر آیهکلمه، (مستضعفین) عطف شده بر موضع لفظ (الله)، و به آیه این معنا را مىدهد: که چرا در راه خدا نمىرزمید و چرا در راه نجات مستضعفین نمىجنگید، و این آیه شریفه نیز تحریکى دیگر است بر قتال، که با تعبیر استفهام انجام شده، استفهامى که به یاد شنونده مىآورد که قتالشان قتال در راه خداست، و فراموش نکنند، که در چنین قتالى هدف زندگى سعیدشان تأمین مىشود؛ چون در زندگى سعیده هیچ آرزو و هدفى جز رضوان خدا، و هیچ سعادتى پرمحتواتر از قرب به خدا نیست، و به یاد داشته باشند که قتالشان قتال در راه مردم و زنان و کودکانى است که به دست غداران روزگار به استضعاف کشیده شدهاند. ۱.۱.۱ - تحریک کردن مردم برای قتالو بنابراین در این آیه شریفه تحریک و تهییجى است براى تمام مؤمنین، چه آنهایى که ایمانشان خالص است و چه آنهایى که ایمانشان ضعیف و ناخالص است، اما آنهایى که ایمانشان خالص و دلهایشان پاک است، براى به حرکت درآمدنشان بهسوى قتال همان یاد خداى عزوجل کافى است، تا براى اقامه حق، و لبیک گفتن به نداى پروردگارشان، و اجابت دعوت داعى او، به پا خیزند، و اما آنهایى که ایمانشان ناخالص است، اگر یاد خدا تکانشان داد که هیچ، و اگر یاد خدا کافى نبود، این معنا تکانشان مىدهد که اولا این قتالشان قتال در راه خداست، و ثانیاً قتال در راه نجات مشتى مردم ناتوان است، که به دست کفار استضعاف شدهاند، و خلاصه کلام این که آیه شریفه به این دسته از مردم مىفرماید اگر ایمان به خدایتان ضعیف است، حداقل غیرت و تعصب دارید، و همین غیرت و تعصب اقتضا مىکند از جاى برخیزید و شر دشمن را از سر یک مشت زن و بچه و مردان ضعیف کوتاه کنید. ۱.۱.۲ - غیرتآرى اسلام هرچند که هر سبب و نسبى را در برابر ایمان هیچ و پوچ دانسته، لیکن در عین حال همین هیچ و پوچ را در ظرف ایمان معتبر شمرده، بنابراین بر هر فرد مسلمان واجب است که به خاطر برادران مسلمانش که سبب ایمان بین وى و آنان برادرى برقرار ساخته، و نیز به خاطر برادران تنى و سایر خویشاوندانش از زن و مرد و ذرارى درصورتىکه مسلمان باشند، فداکارى کند، و غیرت به خرج دهد، که اگر چین کند، مستضعفین از خویشاوندان خود را نجات دهد، همین عمل نیز بالاخره سبیل الله خواهد شد، نه اینکه در مقابل سبیل الله عنوانى سعید بن جبیر آورده. و در آیه این مستضعفین بعضى از مؤمنین و پارهاى از آنها فرض شدهاند؛ چون همانطور که قبلا خاطرنشان ساختیم کسانى هستند که الله و ربوبیت او را قبول دارند، و مىگویند: (ربنا اخرجنا من هذه القریه ...)، و علاوه بر اینکه مؤمناند مظلوم و بیچاره و معذباند و داد مظلومى سر مىدهند، استغاثه و التماس مىکنند، (پروردگارا ما را از این شهرى که اهلش ستمکارند نجات بده ...)، در اینجا با اینکه ممکن بود بفرماید: (الظالم اهلها على انفسهم) (که اهلش ستمکار بر نفس خویشاند)، مسئله ستم را مطلق آورد، تا اشارهاى باشد به اینکه تنها به نفس خود ظلم نمىکردند؛ بلکه به این طایفه مستضعف نیز انواع ظلم و شکنجه را روا مىداشتند، و واقعیت هم همینطور بود. و نیز در تعبیر از استغاثه طایفه مستضعف، با اینکه مىتوانست بفرماید: فریاد مىزدند، که هان اى مردم بامروت، و یا اى قوم، و یا اى بستگان، و یا اى کسانى که خود را مرد مىدانید، آخر به فریاد ما برسید، چنین نفرمود؛ بلکه زیباترین لفظ و بهترین عبارت را آورد، و آن این است که از آنان حکایت کرد که بهجاى مردم پروردگار خود را خواندند، و به درگاه مولاى حقیقیشان پناه بردند، و عرضه داشتند: پروردگارا ما را از این قریه که اهلش ستمکارند بیرون کن آنگاه بهطور اشاره عرض کردند، خدایا به دست رسولت و مؤمنین به وى که در راه تو جهاد مىکنند ما را نجات بده: (و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا)، و از این مناجاتشان فهمیده مىشود، از خدا تمناى ولى و یاورى کردهاند؛ اما راضى نشدند خود آن ولى را صدا بزنند؛ بلکه از پروردگارشان خواستهاند ولى و نصیرى به یاریشان بفرستد. ۱.۱.۳ - نکتهآيه ياد شده در مورد مسلمانان مکه نازل شده است. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۳، برگرفته از مقاله «استعانت مسلمانان». ردههای این صفحه : استعانت | موضوعات قرآنی
|